پاسخِ «جوابیه»
رامین طلایی ویژه ۱۳۹۵/۰۳/۱۵

پاسخِ «جوابیه»

سوم خرداد گفتگوی سیوا شهباز با رامین طلایی پیرامون پروژه‌ی «Every‌day Iran» منتشر شد. تیم فعلی «Every‌day Iran» در یادداشتی توضیحاتی را درباره‌ی این گفتگو ارسال کردند که هفتم خرداد منتشر شد. پیرو انتشار این یادداشت رامین طلایی توضیحاتی را ارايه کرده که در ادامه آمده است.

«@EverydayIran» و نه «@Everyday_Iran»

آن‌چه علی کاوه و دوستانش در «جوابیه» نوشتند از همان اول یادداشت گمراه‌کننده است. بله... علی کاوه و علی تاجیک در بیست و نهم مارس ۲۰۱۴ «@Everyday_Iran» را راه‌اندازی کردند. از این آدرس استفاده کردند چون من قبل از آن @EverydayIran را در تاریخ هفدهم مارس ۲۰۱۴ ثبت کرده بودم. برای ایجاد این صفحه، ازآنجایی‌که از ایمیل اصلیم برای کارهای شخصی استفاده می‌کردم، از ایمیل دومم (rt_photo@yahoo.com) استفاده کردم.

کار به همین‌جا ختم می‌شود؟ به‌طور قطع خیر.

چارت‌های سازمانی و اسکرین‌شات‌، ایمیل‌ها و صفحاتی که به عنوان پاسخ به مصاحبه ارائه شده نه تنها به سوالات پاسخ نمی‌دهند بلکه سوالات بیشتری را درخصوص ادعاهای مطرح‌شده‌ی آنها مطرح می‌کند.

علی کاوه علاقه‌ دارد تا با طرح ادعاهایی مثل «@EverydayIran» بزرگترین گروه موبایلی عکاسی در ایران است و یا اولین اکانت از این پروژه است که به یک کشور اختصاص یافته خود را مقبول نشان دهد، اما به راستی اینها برای چه کسی اهمیت دارد؟ شاید همان سال ۲۰۱۴ این آمار و ارقام معنایی داشت، اما امروزه کشورهای بسیاری در پروژه‌های «اوری‌دی Everyday» شرکت دارند و اکانت‌های شخصی بسیاری از عکاسان ناشناخته وجود دارد که دنبال‌کنندگانی بیشتر از «@EverydayIran» دارند.

عنوان این آمارها در سرتیتر معرفی این پروژه تلاشی برای پوشش ادعاهای دروغ و بی‌اخلاقی آنهاست.

متاسفانه در پروژه‌ی «@EverydayIran» اشتباه بزرگی مرتکب شدم و خودم را درگیر همکاری با افرادی کردم که هیچ احترامی برای تلاش‌ و کار اشخاص ندارند و به دروغ‌های خود باور می‌کنند. چارت سازمانی که علی کاوه به عنوان «مدرک» ارائه داده هیچ معنایی ندارد و هیچ‌چیز را ثابت نمی‌کند. همه‌ی آن‌چه به عنوان پاسخ ارائه می‌دهم بر اساس سند است و سندهایی غیر از چارت‌های پوچ. همچنین ارتباط ورک‌شاپ «IRD/Panos» حسین فاطمی را به «@Everydayiran» توضیح خواهم داد.

سرآغاز «@EverydayIran»

اکانت «@EverydayIran» را بعد از پرس‌و‌جویی که با اعضای «@EverydayAsia» و «@EverydayMiddleEast» داشتم و همین‌طور مشورت با عکاسان دیگری که از قبل با این پروژه‌ها همکاری می‌کردند ثبت کردم. بعدتر حسین فاطمی با من تماس گرفت و از دوستش به من گفت که تمایل دارد به پروژه‌ی من بپیوندد. متاسفانه این فرصت را به آنها دادم که به پروژه بپیوندند.

زمانی‌که «@EverydayIran» را در اینستاگرام به وجود آوردم به راه‌اندازی وب‌سایت (everydayIran.com) یا صفحه فیس‌بوک و البته قطعا به حساب کاربری لینکدین هم فکر نمی‌کردم. تنها قصدم این بود که با اپلیکیشن‌های تصویری مثل «تامبلر» و «اینستاگرام» کار کنم. در هنگام ثبت اکانت «تامبلر» یک اکانت مشابه با آدرس «Everyday I Ran» وجود داشت که محتوای ورزشی داشت و البته برای مدت زیادی بود که به روز نشده بود. چند ماه بعد متوجه شدم که «تامبلر» آن آدرس را آزاد کرده و امکان ثبت آن وجود دارد. متاسفانه از علی کاوه خواستم تا آن آدرس را هم ثبت کند. که نتیجه این شد که همه‌ی آنها در کنترل اوست! بعدتر آدرس «everydayiran.org» را ثبت کردم. هشتگ «EverydayIran» ایده‌ی من بود. من، علی کاوه و تیمش را نمی‌شناختم و همه‌ی آنها تهران بودند. نمی‌خواستم «EverydayIran» تبدیل به صفحه‌ای شود که تنها تصاویری از تهران را نمایش بدهد. می‌خواستم عکس‌های گوناگونی از سراسر ایران باشد. قصدم این بود که عکس‌هایی از بندرعباس تا مشهد و ارومیه را شامل شود. قبایل رنگارنگ ایران را نشان بدهد، جوانان در کافه‌ها، تاجران مسن در بازارها. هدف این بود تا دنبال‌کنندگان این اکانت بازنمایی تصویری از هنر و فرهنگ ایران را ببینند. قصدم این نبود که تعدادی عکاس حرفه‌ای عکس‌هایشان را از این طریق به نمایش بگذارند تا باعث پیشرفت کار خود این عکاسان و ارتقای رزومه‌ی آنها شود. قصدم این بود تا «@EverdayIran» متفاوت از تمامی‌ پروژه‌های «Everyday» شود. همچنین نمی‌خواستم که پروژه مثل یک سایت خبری باشد و پر باشد از عکس‌های علی کاوه و دوستانش از رویدادهای روزانه. در نهایت هشتگ تبدیل به الگویی برای دیگر پروژه‌های «Everyday» از جمله دیگر پروژه‌های «Everyday» که در ایران فعال هستند شد.

مکانیزم رای‌گیری که علی کاوه درباره‌ی آن صحبت می‌کند تنها درباره‌ی انتخاب عکس‌ها است و نه چیز دیگری و هیچ ربطی به سازوکار اجرایی ما ندارد. راستش هرگز سازوکاری برای مدیریت «@EverydayIran» در نظر نگرفته بودم. به طور مشخص علی کاوه چنین سازوکاری برای خودش و دوستانش بدون مشورت با من درنظر گرفت. چارت سازمانی هم همین‌طور. من اصلا در ایجاد چنین چارتی نقش نداشتم.

هرگز توافق نکردم که اکانت «@EverydayIran» را به علی کاوه و علی تاجیک منتقل کنم. ایمیلی که در تاریح 5/5/2014 به من ارسال کرد هم هیچ چیزی را ثابت نمی‌کند. اصلا برای چه باید پروژه‌ای را بعد ایجاد آن ترک کنم؟ چرا باید پروژه‌ای را شروع و بعد دو دستی تقدیم افرادی کنم که تازه آنها را دیده‌ام؟

علاقه‌ی مفرط علی کاوه به عناوین و «اعضای هیات مدیره»

فکر کنم در طی برگزاری نمایشگاهمان در «Photoville» در سپتامبر ۲۰۱۴ بود که علی کاوه ازم پرسید «ما چه هستیم؟» اول متوجه سوالش نشدم، اما زمانی‌که متوجه شدم که عنوانی می‌خواهد تا همراه اسمش کند، گفتم بسیار خوب بیا یکدیگر را «co-founders» بنامیم. البته قطعا منظورم از این عنوان مالکیت اشتراکی(co-ownership) اکانت و پسورد اینستاگرام و پروژه‌ی «EverydayIran» نبود. من هرگز به علی کاوه هیچ مالکیتی را منتقل نکردم. هرگز به علی کاوه این اجازه را ندادم تا در اکانت تغییری ایجاد کند یا کارهایی را که تا به حال انجام داده را انجام دهد. بعدتر متوجه شدم که علی تاجیک هم عنوان «co-founder» را پیدا کرده است. تا چند هفته بعدتر که متوجه شدم خاطره کرد دسترسی به پسورد دارد و او عکس‌ها را روی اینستاگرام آپلود می‌کند اصلا اسمی از او نشنیده بودم. علی کاوه در نهایت به خاطره کرد عنوان «ادیتور» را داد و برای وی در حال حاضر جایگاه «عضو هیات مدیره» در نظر گرفته‌اند.

هیچ‌گاه این عناوین برایم اهمیتی نداشته است. به این نمایش پرزرق و برق علاقه ندارم و دوست ندارم که به نظر پراهمیت برسم. من فقط یک عکاسم. از طرفی دیگر علی کاوه سرشار از عناوین خودساخته است و به این شکل خودش را بزرگ نشان می‌دهد. در ادامه ۷ عنوان که او تنها در طی ده ماه گذشته برای خود در نظر گرفته آمده است: کیوریتور اصلی،‌ کیوریتور، مدیر، یکی از موسسان، ادمین، از اعضای هیات مدیره و همچنین مدیر اجرایی! البته توضیحات بیشتری را در ادامه خواهم آورد.

 

و اما «هیات مدیره». در ایمیلی به علی کاوه گفتم که عنوانی مثل هیات مدیره تنها یک شوخی است و البته که هنوز هم یک شوخی است! این هیات مدیره یعنی چه؟ آیا این یک پروژه‌ی اینستاگرامی است یا یک کمپانی نفت و گاز؟ به وضوح می‌توان گفت که او در تلاش است تا به پشتوانه‌ی «@EverydayIran» و «@EverydayAfrica» و «Everyday Projects» چیزی برای رزومه‌ی خود دست و پا کند.

همان‌طور که در ادامه قابل ملاحظه است در شروع به کار وب‌سایت «EverdayIran.com» و زمانی‌که علی کاوه این سایت را ساخت خبری از عناوینی مثل اعضای هیات‌مدیره نبود.

 

 

در اعلامیه‌ی گرنت گتی (که علی کاوه اسکرین‌شاتی از آن را ارائه کرد.) می‌توان مشاهده کرد که هیچ‌گاه از عنوانی مثل «co-founder» استفاده نکردم.

بیزینس @EverydayIran

واقعا نمی‌دانم که علی کاوه از کجا این چارت سازمانی را آورده است. مطمئنم که از کتاب مرتبط به کسب و کار یا وب‌سایتی درباره‌ی اینکه چگونه یک ان‌جی‌او راه بیندازیم یا چیزی مشابه این به دست آورده است. این واقعا پوچ و مایه‌ی شرمساری است. این چارت هیچ ارتباطی با عکاسی یا اینستاگرام ندارد. هیچ صحبتی را ثابت نمی‌کند. او تنها تلاش می‌کند تا این پروژه شبیه یک بیزینس به نظر برسد.

علی کاوه «@everydayiran» را با «ورلدپرس‌فتو» مقایسه می‌کند چرا که هر دو در لینکدین حساب کاربری دارند. این دقیقا نشان می‌دهد که چطور او از لینکدین به عنوان یک مفهوم تجاری و بازاریابی تجاری استفاده می‌کند. لینکدین محلی مناسب ارائه‌ی عکس یا شبکه‌ی اینستاگرام نیست.

هنگامی‌که علی کاوه سایت «everydayiran.com» را طراحی کرد از قصدش برای جمع‌آوری ایمیل‌ها و اطلاعات از فالوئرهایی که به سایت می‌آیند، گفت. از ایده‌ی وب‌سایت خوشم نمی‌آمد اما بهش گفتم که تنها آدرس ایمیلی در آن درج کنید.

 

 

علی کاوه ایده‌ی خود را با آن‌چه «فیس‌بوک» انجام می‌دهد و داده‌ها و اطلاعات کاربران را جمع‌آوری می‌کند مقایسه کرد. علی کاوه در اطلاعات ایمیلی که جمع‌آوری می‌کرد و تعداد فالوئرها ارزش دلاری می‌دید. دیگر بیش از این جای مخالفت نبود. جروبحث‌های زیادی درباره‌ی این مساله داشتیم و هیچ‌گاه ایده‌ی او درباره‌ی جمع‌آوری داده موافقت نکردم. او همچنین می‌خواست برای مردم اسپم بفرستد و این ایده را هم با دریافت ایمیل‌هایی که از خبرنامه‌ی «ورلدپرس‌فتو» دریافت می‌کرد مقایسه می‌کرد. باید توجه داشت که «@everydayiran» نه «ورلدپرس‌فتو» است و نه «فیس‌بوک».

در وب‌سایت «EverydayIran.com» با اسم علی رسولی مواجه می‌شوید تحت عنوان «مشاور توسعه‌ی سازمانی- Organizational Development Advisor» و همین‌طور با نام مانی لطفی‌زاده با عنوان «Representative Agent».

من هرگز هیچ‌یک از این افراد را ندیده‌ام. تمامی این عناوین به دست علی کاوه ساخته شده‌اند.

«Organizational Development Advisor» به فارسی یا حتی انگلیسی چه معنایی دارد؟ این تنها یک مثال است از قصد علی کاوه برای تجاری‌سازی «@everydayIran». تلاشم بر این بود تا از این نمایش‌های پرشکوهی که علی کاوه ترتیب می‌داد فاصله بگیرم. تمام آن‌چه به دنبالش بودم یک پروژه‌ی عکاسی از طریق اینستاگرام بود.

گفت‌و‌گو با عکسخانه

گفت‌و‌گویی که در عکسخانه منتشر شد در اصل برای نخستین شماره‌ی فصل‌نامه‌ی عکاسی که به عکاسی موبایل اختصاص داده شده بود، صورت گرفته بود. این گفت‌و‌گو را با سیوا شهباز در ژوئیه ۲۰۱۵ یا قبل‌تر از آن انجام دادم. او را به چند نفر برای گفت‌و‌گو برای نشریه‌ی جدیدش معرفی کردم. در آگوست ۲۰۱۵ سیوا شهباز پیش از انتشار شماره‌ی نخست برای تکمیل مصاحبه با من صحبت کرد و در آن زمان کنترل پروژه‌ی EverydayIran از دستم خارج شده بود و می‌بایست همه چیز را به او توضیح می‌دادم. این گفت‌و‌گو بر روی میز او باقی ماند تا چتد هفته پیش که نمایشگاه «EverydayIran» در «گالری راه ابریشم» برگزار شد.

«IRD/Panos» و «@EverydayIran»

یک نکته‌ای که در گفت‌و‌گوی من با جزئیات نیامده،‌ این است که چطور همه‌چیز برایم روشن شد. سرآغاز آن از حسین فاطمی و ورک‌شاپ آی‌آر‌دی/ پانوس او بود. در ابتدا این ورک‌شاپ هیچ ارتباطی با «@EverydayIran» نداشت به جز اینکه علی کاوه، علی تاجیک و حسین فاطمی همگی در آن دخیل بوند و از طریق آن کسب درآمد می‌کردند. بعدتر متوجه لوگوی «@EverydayIran» بر روی پوستر ورک‌شاپ شدم.

 

 

در طی کار با حسین فاطمی برای ورک‌شاپ «IRD/Panos» متوجه شدم که نمی‌توانم به او اعتماد کنم و او مسايل اخلاقی را رعایت نمی‌کند. متوجه اشتباهم در خصوص همکاری در این ورک‌شاپ و همراه‌شدنم با ورک‌شاپش شدم. علاقه‌ای به وارد شدن به جزئیات ورک‌شاپ ندارم چرا که اگر بخواهم درباره‌ی این ورک‌شاپ بنویسم نیاز خواهد بود تا به اندازه‌ی صفحات کتاب «جنگ و صلح» تولستوی بنویسم.

به طور قطع بیشتر شاگران این کارگاه هرگز به شکل کامل هزینه‌های درنظرگرفته شده را دریافت نکرده‌اند. این ورک‌شاپ هیچ هدف واقعی به غیر از این‌که چیزی بر رزومه‌ی آقایان فاطمی و کاوه بیفزاید نداشت. شاگردان این کارگاه فرصت این را پیدا نکردند تا آثار خود را در قالب نمایشگاهی در شیکاگو به نمایش بگذارند و حسین فاطمی شخصا به استانبول نیامد. آقای فاطمی این ورک‌شاپ را به‌خاطر مقدار زیاد پولی که از «IRD» دریافت کرد ورک‌شاپ «IRD/Panos» نامید. زمانی‌که این پول از «IRD» دریافت شد او اسم این ورک‌شاپ را به ورک‌شاپ پانوس تغییر داد. در ادامه می‌توانید ببینید که حتی در صورت‌حساب که دریافت کردم هم عنوان ورک‌شاپ «IRD/Panos/Hossein Fatemi» آمده است.

  

اولین صورت‌حساب در تاریخ پنجم مارس ۲۰۱۵ ارسال شد. برای حسین فاطمی ۳ صورت حساب برای بیش از ۴۴۰۰ دلار ارسال کردم.</p>


<p><br />
اولین صورت‌حساب در تاریخ پنجم مارس ۲۰۱۵ ارسال شد. برای حسین فاطمی ۳ صورت حساب برای بیش از ۴۴۰۰ دلار ارسال کردم.

  

از این ورک‌شاپ دقیقا پس از پایان ملاقات‌های استانبول در مارس ۲۰۱۵ خارج شدم و هم‌زمان تمامی ارتباط‌هایم با حسین فاطمی را قطع کردم. برای ماه‌ها از پرداخت هزینه‌هایی که به من بدهکار بود صرف‌نظر می‌کرد. او همچنین به دوستم جیسون بدهی داشت. روی هم رفته به ما جیزی حدود ۷ هزار دلار بدهکار بود. حسین فاطمی به دروغ‌هایش درباره‌ی همه‌چیز و تاریخی که او برای پرداخت صورت‌حساب‌ها تعیین می‌کرد ادامه داد. یک بار ادعا کرد که اطلاعات حساب بانکی را گم کرده است. بار دیگر احتیاج به تغییر بانکش داشت. او همیشه بهانه‌های بسیاری داشت، اما همه‌ی آنها دروغ بودند. پولی که به من بدهکار بود بیشتر هزینه‌‌هایی بود که از جیب خود برای هتل، بلیط هواپیما، شام برای دانش‌آموزان، اجاره‌ی فضای ورک‌شاپ، تاکسی، بلیط‌ موزه‌ها و چیزهای خردی از این دست هزینه کرده بودم. تنها چیزی که می‌خواستم این بود که حسین فاطمی از زندگی من خارج شود. دیگر هزینه‌ای که کرده بودم هم برایم اهمیتی نداشت. پول خودم را از دست‌رفته فرض کردم اما همچنان به دنبال حق و حقوق جیسون بودم.

روزشمار از دست‌دادن «@EverydayIran»

۲۵ جولای ۲۰۱۵

در ماه جولای برای نمایشگاه «Everyday Projects» در نمایشگاه «فتواستانبول» کمک می‌کردم. به کمک علی کاوه نیاز داشتم تا ۵۰ عکس برای نمایشگاه انتخاب کند، اما علی کاوه همکاری نمی‌کرد. باهاش صحبت خصوصی درباره‌ی اخراج حسین فاطمی داشتم و او از این تصمیم من خشنود نبود. من از تمامی پروژه‌های دیگر «اوری‌دی» در ایران عکس انتخاب کردم به غیر از @EverydayIran. یک شب از خاطره کرد درخواست کردم که پسورد را در اختیار من قرار دهد (پسورد قبلی بدون اطلاع من تغییر کرده بود.) تا بتوانم از طریق  اپلیکیشن‌هایی مثل «InstaPort» عکس‌ها را دانلود کنم. وقتی‌که وارد اکانت «@EverydayIran» شدم متوجه شدم که تمامی اطلاعات کاربری به اطلاعات شخصی و ایمیل علی کاوه تغییر پیدا کرده است. همان موقع متوجه شدم که این می‌تواند یک مشکل اساسی به بار بیاورد. به سرعت اطلاعات را به ایمیل اصلی (rt_phot@yahoo.com) و همان‌گونه که از اول هم بود تغییر دادم اما اینستاگرام جلوی این کار را گرفت و در پیامی گفت که (RT_Photo@yahoo.com) پیشاپیش در حال استفاده است. البته که از قبل از این ایمیل استفاده شده بود! من از این آدرس برای ثبت این اکانت در یک سال و نیم پیش استفاده کرده بودم. ناچارا یک آدرس ایمیل دیگر (Everyday.Iran@yahoo.com) درست کردم و آن را در اینستاگرام وارد کردم.

۲۶ جولای ۲۰۱۵

همان‌طور که در ایمیلی که علی کاوه به تاریخ ۲۶ جولای ۲۰۱۵ فرستاده و می‌توانید ببینید، من ایمیلی به حسین فاطمی فرستادم و او را از پروژه‌ی «@EverydayIran» اخراج کردم. روز بعد، از تمامی افراد به غیر از حسین فاطمی درخواست کردم تا در یک قرار ملاقات اسکایپی جمع شویم. از فعالیت‌های پشت صحنه‌ی علی کاوه و تغییر اطلاعات کاربری «@EverydayIran» بدون اطلاع و تایید من به ستوه آمده بودم. همچنین توجه شما را به این نکته جلب می‌کنم که در ایمیلم به حسین فاطمی هرگز من او را یکی از اعضای هیات مدیره خطاب نکرده بودم.

۲۷ جولای ۲۰۱۵

با همه‌ی این صحبت‌ها، علی کاوه روز بعد دوباره وارد حساب کاربری شد و کنترل آن را به دست گرفت. ایمیلی که علی کاوه از اینستاگرام در تاریخ ۲۶ جولای ۲۰۱۵ به عنوان هشدار امنیتی دریافت کرد متاسفانه در سال ۲۰۱۴ اینستاگرام چنین سازوکاری نظر نگرفته بود وگرنه چنین ایمیلی را در (RT_Photo@Yahoo.com) زمانی‌که برای اولین بار علی کاوه اطلاعات حساب کاربری را به (everydayiran@gmail.com) تغییر می‌داد متوجه می‌شدم. اینستاگرام بعدتر در جهت ارتقای امنیت خود گام‌هایی برداشت. در اوایل ۲۰۱۶ اینستاگرام اپلیکیشن خود را آپدیت کرد و قابلیت تایید دو مرحله‌ای را افزود. اگر هریک از این تدابیر در همان سال ۲۰۱۴ درنظر گرفته شده بود من کماکان کنترل «@EverydayIran» را در اختیار داشتم.

۲۸ جولای ۲۰۱۵

حالا که او کنترل اکانت «@EverydayIran» را در دست گرفته همراه با حسین فاطمی زمینه‌چینی کردند برای کنترل کامل این اکانت. او قرار اسکایپی من را کنسل کرد و خودش قراری را برای پنج‌شنبه ۲۹ جولای ۲۰۱۵ ترتیب داد. تنها مساله این بود که او باید از حسین فاطمی می‌خواست تا صورت‌حساب مربوط به ورک‌شاپ به من پرداخت شود تا یک وقت این اقدامات این‌طور به نظر نرسد که ارتباطی با ورک‌شاپ «IRD/Panos» دارد. در طی این ۲۴ ساعت پولی که او به جیسون و من بدهکار بود ناگهان در تاریخ ۲۹ جولای ۲۰۱۵ به حساب بانکی ما واریز شد. این انتقال مالی گویای همه‌چیز بود.

  

توجه کنید که آدرس بانکی که از آن پول به حساب من ریخته شده در شیکاگو یعنی محل زندگی حسین فاطمی است.</p>


<p><br />
توجه کنید که آدرس بانکی که از آن پول به حساب من ریخته شده در شیکاگو یعنی محل زندگی حسین فاطمی است.

 

بعد از آن علی کاوه به من در یادداشتی گفت که حالا که حسین فاطمی به من پولی بدهکار نیست اعضای هیات مدیره می‌خواهند تا با تو گفت‌و‌گویی داشته باشند. در آن هنگام من به او گفتم که عنوان «هیات مدیره» یک شوخی است. می‌دانستم که از آن زمان پروژه را از دست داده‌ام و آنها آن را تصاحب کرده‌اند.

۳۰ جولای ۲۰۱۵

روز بعد، آنها اعلامیه‌ای را بر روی اینستاگرام منتشر کردند که بعدتر به دلیل اعتراضی که از طرف افرادی در «Everyday Projects» و «@EverydayAfrica» شد، آن را پاک کردند.

اگر علی کاوه در آمریکا بود، من به آسانی می‌توانستم ازش شکایت کنم و پروژه‌ای که ایجاد کرده بودم را پس بگیرم. به‌خصوص الان که تصدیق کرده که پروژه‌ی «@EverydayIran» را خودش ثبت نکرده است.

یک هفته‌ بعد از آن تلاش کردم تا با افرادی در اینستاگرام این مساله‌ را حل کنم. با وجود اینکه همگی به ضعف امنیتی این اپلیکیشن که به ۲۰۱۴ برمی‌گشت اذعان داشتند آن را در ایمیل یا به شکل عمومی بیان نمی‌کردند. بعد از مدتی وکیل گرفتم - با هزینه‌ی ۵۰۰ دلار در ساعت - تا به علیه اینستاگرام اقدام قانونی کنم. قصد اینستاگرام که متعلق به فیس‌بوک است کشیدن پرونده به یک مبارزه‌ی قانونی بود، اما من در چنین شرایطی هرگز از عهده‌ی هزینه‌های صدها هزاردلاری شکایت از یکی از بزرگ‌ترین کمپانی‌های تکنولوژی و بهترین وکیل‌هایش بر نمی‌آمدم. به‌خاطر همین از خیر اقامه دعوی در دادگاه گذشتم.

همه‌ی افراد درگیر در پروژه‌های «اوری‌دی» کاملا از فعالیت‌های غیراخلاقی علی کاوه آگاه بودند. در واقع آنها بر اساس ادعاهایی که داشتم تحقیق کردند و با او به شکل مستقیم صحبت کردند. در نتیجه‌ی همین صحبت‌ها بود که به سرعت دسترسی علی کاوه صفحه‌ی فیس‌بوک موسسان «اوری‌دی» و اسناد به اشتراک‌گذاشته شده در گوگل داکیومنت قطع شد. علی کاوه از آن زمان در هیچ‌یک از فعالیت‌ها و پروژه‌های آنها شریک نبوده است. همچنین «EverydayIran» را از نمایشگاه «فستیوال فتواستانبول» که در اکتبر/نوامبر ۲۰۱۵ برگزار شد کنار گذاشتند.

علی کاوه، حسین فاطمی را به عنوان مربی(mentor) خود می‌داند. باید چیزی درباره‌ی آنها بگویم. آنها ادعاهای نادرست بسیاری را مطرح می‌کنند و مثل اعضای یک باند برخورد می‌کنند. آنها مسايلی را مطرح می‌کنند که یا در آنها اغراق شده است و یا اینکه به کلی نادرست است تا خود را مهم نشان دهند. به عنوان مثال علی کاوه ادعا می‌کند که از «contributor»های آژانس عکس «Contrasto» است. درست همین هفته‌ی پیش بود که من از «Contrasto» درباره‌ی ارتباط آنها پرسیدم و مشخص شد که علی کاوه تنها یک دسته عکس را در سال ۲۰۱۳ در این آژآنس ثبت کرده است. سه سال قبل. احتمالا اگر کسی با ساندی تایمز،‌REA و دیگر اسامی که در رزومه‌ی‌اش آمده چک کند با مسايل بیشتری مواجه می‌شود.

 

 

علی کاوه در وب‌سایتش مدعی شده که یکی از پروژه‌هایش «Everyday Projects» است. واقعیت این است که طرح چنین مساله‌ای صحیح نیست. هیچ‌یک از موسسان پروژه چنین ادعای مشابهی را بر روی وب‌سایت شخصی یا «اوری‌دی» نداشته‌اند.

 

 

درباره‌ی عنوان من

من تنها زمان گفت‌و‌گو با یکی از مشاوران «Everyday Projects» عنوانم را از «co-founder» به «founder» تغییر دادم. در طی دوران کاریم یاد گرفته‌ام که باید همیشه اعتبار و مسئولیت ابتکارات و پروژه‌هایم  را برعهده بگیرم حتی اگر همکاران دیگری را هم در کار دخیل کنم.

می‌دانم که «@EverydayIran» را از دست داده‌ام و پروژه‌ را علی کاوه، حسین فاطمی و دیگر افراد آنها در دست گرفته‌اند. کاری از دست من ساخته نیست. هدفم از «@EverydayIran» هرگز اضافه‌کردن چیزی به رزومه‌ام نبوده است. هرگاه که با من مصاحبه می‌شد و درباره‌ی «@EverydayIran» سوال می‌شد اعتبار این کار را به این تیم و البته «@EverydayAfrica» که شروع‌کننده‌ی این پروژه‌ها بود می‌دادم. و هر فردی اگر از من درباره‌ی عنوانم سوال می‌کرد همیشه به آنها می‌گفتم که فقط یک عکاسم.

از دست دادن این پروژه درس گران‌بهایی برای من بود. امیدوارم که دیگران از این فرصت استفاده کنند و درباره‌ی مسايل اخلاقی در اجتماع عکاسان ایران صحبت کنند و فاصله‌ی خود را از افرادی که ادعاهای دروغی مطرح می‌کنند، حفظ کنند.

توی فرهنگی که من بزرگ شدم به این رفتار میگن بی اخلاقی.
توی خانواده ای که من بزرگ شدم به این رفتار میگن بی اخلاقی.

چیزی که مشخصه اینه که گروه فعلی اوری دی ایران به بی اخلاقی خودشون میبالن و اون جزئی از افتخاراتشون میدونن.

سوال پیش میاد که این افراد با چه صلاحیتی می خوان دوربین به دست بگیرن و دغدغه های اجتماعی را به تصویر بکشن در حالی که خودشون بخشی از این معضل هستن؟ چطوری می تونن با پا گذاشتن روی اخلاقیات از اخلاق صحبت کنن؟ چطور می خوان از عدالت صحبت کنن در حالی که بی عدالت بودن بخشی از زندگیشون شده؟

فرار کردن از واقعیت خود ، کار آسونیه اما مطمئنن جامعه ی عکاسی این بی اخلاقی فاطمی و بچه هاشو فراموش نمی کنه و این ماجرا بخشی از بیوگرافی تک تک افراد فعلی اوری دی ایران نوشته میشه و قطعن آینده از آنها به نیکی یاد نمی کنه.
(هرچند که طبق پرس و جویی که من انجام دادم همین الان هم کسی از آن ها به نیکی یاد نمیکنه)

مرتضی ک

برای من جای تعجب دارد که اعضای کوچک و بزرگ جامعه ی عکاسی که برای جلوگیری از شلاق خوردن دو عکاس، بیانیه صادر و طومار امضا کردند الان در مقابل این بی اخلاقی بزرگ سکوت کرده اند. چرا حالا که واضح و شفاف مشخص شده تیم فعلی مدتهاست بر افتضاح به بار آمده سرپوش گذاشته هیچ نمی گویند؟
چون در آن صفحه عکس دارند؟ چون در زمره ی نان به هم قرض دهندگان اند؟
چرا اعلام عمومی نمی کنیم که دیگر کسی زیر عکسش هشتگشان را نزند؟
چرا دست به دست هم نمی دهیم که آقایان بفهمند اخلاق مداری و انسانیت بر عکاسی ارجح است؟ آیا نیست؟
برایم بسیار جالب است که خیلی ها سکوت کرده اند خیلی ها که عنوان پرطمطراق « استاد» را یدک می کشند ولی در این تنگنا معلوم می شود که نامرد و مرد کیست...

محسن م

در عجبم از این همه ناخالصی و این همه بی اخلاقی جایی برای حرفی نمی ماند جز نقاط تاریک که از مقایسه 2 جوابیه روشن میشود جامعه عکاسی باید نسبت به چنین مسائلی سختگیرتر باشد اما متاسفانه کسب شهرت و ایجاد جایگاه مجال توسعه حقایق و اخلاق گرایی را گرفته است رفاقت های که در لوای هنر به مافیا میمانند ...امیدوارم هر چه زودتر نتیجه ی صحیحی اعلام شود و حقیقت روشن که البته قسمت عمده آن روشن شده است .

پرنیان حسن نژاد

واقعا جای تاسف داره
در وصف این بی اخلاقی کودکانه تیم @EverydayIran فقط همین شعر کافیه چون غرض آمد هنر پوشيده شد. صد حجاب از دل به سوي ديده شد/// و انقدر خنده دار هستش که آدم رقبت به نوشتن هم نمیکنه . فضای مجازی راه گشا برای سود جویان زیادی هست که به دنبال شهرت و ثروت هستن

حسام رضایی

خجالت اور است
اين ها دزد هستند
فرقي ندارد جيب كسي را بزنيد يا اكانت كسي رو بدزديد

عليرضا سادات

عجيبه بقيه اعضاي گروه هنوز بخاطر شهرت خوب يا بعد با اين همه افشا گري در مورد اين دو تا نخاله باز هم دارند همكاري ميكنن
البته كم كم متوجه خواهند شد
ممنون اقا رامين كه درست توضيح دادي به هر حال تو فرهنگ و ادبياتت فرق داره
من و دوستام ترجيح داديم ديگه با اين پيج قلابي كار نكنيم و به دوستانمون هم گفتيم

مهناز محمدي

تصویری که از چارت سازمانی در جوابیه تیم فعلی وجود داره در واقع دموی یک ابزار چارت ساز هست که به عنوان سند منتشر شده!! ای کاش حداقل از یک کتاب مرتبط با کسب و کار بود! انتشار این تصویر، تازه بعد از ادیت و حذف لینک، خودش نشون دهنده عدم اعتقاد این افراد به مفاهیمی مثل حق مالکیت صاحب ایده یا پدید آورنده اثر هست. کافیه a basic nonprofit organization chart رو تو گوگل ایمیج سرچ کنید: http://goo.gl/4dktRl
این وضعیت واقعا خجالت آوره. آقای طلایی من معتقدم نباید کار رو تموم شده فرض کنید. این تیم در جوابیه خودشون معترفن که اکانت everydayiran متعلق به شما هست. حد اقل کاری که باید بکنن اینه که اکانت رو به نام اصلیش یعنی everyday_iran تغییر بدن و نام فعلی رو آزاد کنن.

امین اعظمی

ممنون از این سایت که دستهای پشت پرده رو رو کرد.
و در عجب ام چه طور عکاسان مدعی و صاحب نظران در برابر این خبر سکوت کرده اند

منیژه

با خوندن این جوابیه ها و مصاحبه اول جناب طلائی آدم متاثر و متاسف میشه برای جماعتی که خودشون رو هنرمند و فرهنگی میدونن
از سیوا شهباز عزیز سپاسگزارم که این موضوع براش دغدغه شد حتی با وجود دشمن تراشی برای خودش اون هم زمانی که هیچکدام از عکاسان شناخته شده حتی حاضر به نوشتن مطلبی در این رابطه نشدن

سعید هوشمند

صابون حضرت آقای حسین فاطمی و باند عزیزشون به تن خیلی ها خورده آقای طلایی عزیز شما اولین نیستید.
کلا یکی از کارهای مورد علاقه حضرات غیبت کردن پشت سر بزرگان عکاسی و کولی گرفتن و بهره کشی از علاقه مندان مبتدی این رشته بود، حال که خود حضرت اصلی در ایران تشریف ندارند عروسک های خیمه شب بازی راه استاد بزرگ و پیش گرفته و درس هایی که فرآگرفته به مرحله اجرا درآوردند که شکر خداوند متعال و از آنجایی که پروردگار جای حق نشسته و از دل مظلوم آگاهی دارد رسوایی دامن حضرات را گرفت.
شخصا و قلبا دلم برای علی کاوه و علی تاجیک می سوزه زیرا خود این افراد هم آگاه نیستند که در چه بازی کثیفی شرکت کرده و ابزار دست شخص ی شده که برای دیگران تاریخ مصرف تعیین کرده و زمانی که بهره کشی کرد و شیره وجودی به اتمام رسید فرد و به حال خود رها می کند.
جناب طلایی ای کاش عملکرد حضرت و بعد از حجرت شون و اتفاقهای سایت پانوس جستجو می کردین و بعد لبیک می گفتین.

محمد جاجرمی